خداوند همیشه بهترین هدیه هاشو بین سخت ترین مشکلات کادو پیچ می کنه.
وقتی همه ساکت شدند وصدای نفس های مرتبشان به گوش رسید؛فهمیدم خوابشان برده.خوش به حالشان!چشم های صاحب مرده ام را بیهوده به هم می فشردم:چطور می توانستم بخوابم،وقتی که میدانستم او به خاطر من این وضع را تحمل می کند.دلم که از سنگنبود،تازه من بدبخت که به او بی میل نبودم،تمام تارو پود وجودم به سمت او کشیده می شد.
آتش عشقی که به جانم افتاده بود،بلایی که بود که آرامش نازنینم را مختل کرده بود!!
چی می شد اگر می توانستم راحت به او فکر کنم؟!وروشنی آینده را با او ببینم.چی می شد اگر قدرت داشتمو از همین پنجره بلند خودم را پایین می انداختم؟؟
وعشقم را به او که اینطور زیر سرما و باران ایستاده است اعتراف می کردم!وبعد داد می زدم تا همه بفهمند دوستش دارم.
توانستم ,های ,چی ,کرده ,مختل ,فکر ,به او ,می شد ,چی می ,که به ,می توانستم
درباره این سایت